سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اطلسی

گاهی گمان نمی کنی ولی می شود،

 گاهی نمی شود، نمی شود که نمی شود؛  

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است،  

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود؛  

گاهی گدای گدای گدایی و بخت با تو نیست،  

گاهی تمام شهر گدای تو می شود

 

 

..............................

 

زندگی دو نیمه است نیمه اول در انتظار نیمه دوم ، نیمه دوم درحسرت نیمه اول     (جانسون)

   

   

انسان همانجائی است که تصمیم می گیرد باشد   (سارتو)

   

   

عبادت ده بخش دارد که نه بخش آن در طلب روزی حلال است    (پیامبر اعظم (ص))

   

   

دنیا آنقدر بزرگ است که برای همه مخلوقات جائی هست به جای آنکه جای کسی رابگیرید جای

واقعی خود را بیابید   (چارلی چاپلین)

   

   

کاری که امروز قادر به انجامش هستید به فردا موکول نکنید،امروز همان فردائی است که دیروز منتظرش بودید   (مارک تواین)

   

   

انسان دنیائی از عجایب است   (ارسطو)

   

   

   

هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که خدا هنوز از انسان نا امید نیست  (تاگور)

   

   

   

تنها یک روز در سراسرحیات کافی است ،نگاه از گذشته برگیر و برآن غبطه نخور، چرا که ازدست رفته

   

است ،در غم آینده نیز مباش ،چراکه هنوز فرا نرسیده است،زندگی را در همین لحظه بگذران و آن را

   

چنان زیبا بیافرین که ارزش بیاد ماندن را داشته باشد   (آیدا اسکات تایلور)

   

دی رفت وباز نیاید ،فردا را اعتماد نشاید ، حال را غنیمت دان که دیر نپاید          (خواجه عبدالله انصاری)

   

   

امید در زندگی بشری آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان   (ویکتور هوگو)

   

   

هرگز کسی را ناامید مکنید ،شاید امید تنها چیزی باشد که او دارد    (؟؟؟)

   

   

امروز نخستین روز آینده توست      (؟؟؟)

   

   

برای آنکس که ایمان دارد ناممکن وجود ندارد   (انجیل)

   

   

هرگز روی زمین با تکبر راه مرو،مسلما تو با تکبر زمین را نتوانی شکافت و در بلندی وسرافرازی به کوهها نخواهی رسید   (قرآن کریم)

   

   

سرنوشت را نمی توان از   سر نوشت    (؟؟؟)

   

   

عادت کنید که عادت نکنید.   (؟؟؟)

   

   

در حالی که تو به خداوند محتاجی، خداوند عاشق توست   (شیخ رجبعلی خیاط)

   

   

معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش   (؟؟؟)

   

   

هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست   (ابو علی سینا)

   

 

اگر برای یک دلیل اشتباه هزار دلیل بیاورید ، می شود هزار ویک اشتباه               (ابو علی سینا)

 

 

در هر ذره ای از ذرات یک نشان موجود است و آن اینکه اوست خدای یگانه که هستی هر هستی به هستی اوست    (ابو علی سینا)

 

 

تمام چیزی که خدا از بشر میخواهد یک قلب آرام است   (اکهارت)

 

 

هنوز زمان زیادی برای برد است ، اما هیچ دقیقه ای برای باخت نیست   (؟؟؟)

 

 

هرنفس که میکشی یک قدم به سوی اجل نزدیکتر می شوی   (امام علی(ع))

 

 

سعادتمند کسی است که از هر خطائی که از او سر می زند، تجربه ای جدید  به دست آورد   (سقراط)

 

 

گاهی دروغ همان کاری را می کند که یک چوب کبریت با انبار باروت میکند          (مثل آلمانی)

 


نوشته شده در شنبه 90/11/8ساعت 6:6 عصر توسط اطلسی نظرات ( ) |

 

آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن
آبجی بزرگه   چشماشو بست و آرزو کرد
آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟
آبجی بزرگه  گفت: م م م راست


آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا
بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی  مژه رو برداشت!
آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره
دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت
دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی؟


آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه
بعد سه تایی زدن زیر خنده
آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی

 


نوشته شده در شنبه 90/11/8ساعت 6:1 عصر توسط اطلسی نظرات ( ) |

 

خواستم خودمو گول بزنم

همه ی خاطراتمو انداختم یه گوشه

و گفتم:  دیگه فراموش

 یه چیزی ته قلبم خندید و گفت: یادمه..

------------------------------------------------------

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد

چه می‌کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد، ...

رها کنی برود از دلت جدا باشد

به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری

که هق! هق! تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم ... نکند

به او (که عاشق او بوده‌ام) زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

--------------------------------------------

 

چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها

دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها

با گل زخم سر راه تو آذین بستیم

داغهای دل ما جای چراغانی ها

سایه امن کسای تو مرا بر سر بس

تا پناهم دهداز وحشت عریانی ها

حالیا دست کریم تو برای دل ما

سرپناهی است در این بی سر و سا مانی ها

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی

ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل و گندم ولبخند رسید

فصل تقسیم غزلها و غزلخوانی ها

چشم تولایحه روشن آغاز بهار

طرح لبخند تو پایان پریشانی ها

----------------------------

The love poems are written

       The songs have been sung                    

               About me loving you                         

                          Since time had begun.                       

No new ways to say it                        

It"s already been said,                         

The words are all dancing                     

Around in my head.I struggle to find            

A new way to show                        

The depth of my love                      

You already know       

                 


نوشته شده در سه شنبه 90/10/13ساعت 6:23 عصر توسط اطلسی نظرات ( ) |

اشکهایم را پذیرا باش
آنگاه که سجده بر خاک تو می زنم
آنگاه که حجم خاک دیواریست بین بودن و نبودن

اضطرابم را پذیرا باش
آنگاه که پر می کشم تا آسمان تو
آنگاه که حجم خاک جسمم را گرو می گیرد
تا بداند که در آغوش تو آرام می گیرم

سقوطم را پذیرا باش
 که نیاموختی ام هر فرازی را فرودیست
ایستاده ای اما جای خالی ات خالیست
و تنها کلامم بعد از تو باز هم
تنهاییست

 

......................................

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند

اول ببانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی

وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان

سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد

تا فخرالدین عبدالصمد باشد که غمخواری کند

باچشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او

کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند

..............................................

 


نوشته شده در سه شنبه 90/10/13ساعت 6:16 عصر توسط اطلسی نظرات ( ) |

مگه قول نداده بودی...


اشکایی که بی هوا رو گونه هام میریزه
قلبی که از همه ی خاطره هات لبریزه
دلی که می خواد بمونه ، تنی که باید بره
حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره
بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده
بیخیال قلبی که این همه تنها مونده
آخه دنیای تو ، دنیای دلای سنگیِ
واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیِ
مثل تنهایی میمونه با تو همسفر شدن
توی شهر عاشقی بیخودی دربدر شدن
حال و روزمو ببین ، تا که نگی تنها رفت
اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت!

 

.....................................................................

توی خلوت پر از همهمه, که صدایی به صدات نمیرسه
اگه میتونی منو دعا بکن, من که دستم به خدا نمیرسه

 

آسمونا ارزونی پرنده ها, جای آسمونا یه قفس بده
همه ی دار و ندارمو بگیر, هر چی بودمو دوباره پس بده

بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطلم
تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای اولم

چرا دنیا با تمام وسعتش مرحمی برای زخم من نداشت؟
پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو توو دلم گذاشت

سر رو شونه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق میکنم
دارم از ثانیه ها سیر میشم, دارم از دوری تو دق میکنم

پشت خنده های مصنوعی من, دل به این بغض گلوشکن بده
روزگار سردمو ورق بزن دست مهربونتو به من بده

گم شدم توی شبی که خودمم, شبی که حتی یه فانوس نداره
منو با خودت ببر به روشنی, آخه هیشکی مث تو منو دوس نداره

لک زده دلم واسه یه همزبون, شیشه ی دل همه سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه؟ آی خدا دلم واست تنگ شده

 


نوشته شده در سه شنبه 90/10/13ساعت 6:12 عصر توسط اطلسی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت