خواستم خودمو گول بزنم
همه ی خاطراتمو انداختم یه گوشه و گفتم: دیگه فراموش یه چیزی ته قلبم خندید و گفت: یادمه.. ------------------------------------------------------ خبر به دورترین نقطة جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بیگمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد، ... رها کنی برود از دلت جدا باشد به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطة جهان برسد گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری که هق! هق! تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که ... نه! نفرین نمیکنم ... نکند به او (که عاشق او بودهام) زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد --------------------------------------------
چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها با گل زخم سر راه تو آذین بستیم داغهای دل ما جای چراغانی ها سایه امن کسای تو مرا بر سر بس تا پناهم دهداز وحشت عریانی ها حالیا دست کریم تو برای دل ما سرپناهی است در این بی سر و سا مانی ها وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها فصل تقسیم گل و گندم ولبخند رسید فصل تقسیم غزلها و غزلخوانی ها چشم تولایحه روشن آغاز بهار طرح لبخند تو پایان پریشانی ها ---------------------------- The love poems are written The songs have been sung About me loving you Since time had begun. No new ways to say it It"s already been said, The words are all dancing Around in my head.I struggle to find A new way to show The depth of my love You already know
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |